سیستان

ساخت وبلاگ


دولت، علينقي كوثر را به سمت فرماندار سيستان منصوب و اسحاق اشتريه را نيز به سمت بازرس قضايي تعيين مي كند و وزارت كشور اجازه شروع انتخابات را صادر مي نمايد. فرماندار پس از ورود به سيستان در تاريخ 15/10/1330 ش. رؤساي ادارات و پنجاه و سه نفر از ريش سفيدان محل را براي تشكيل شوراي شهرستان و مشورت در مسايل انتخابات دعوت مي نمايد. از پنجاه و سه معتمد دعوت شده، سي و دو تن طرفدار خزيمه علم و بيست و يك نفر طرفدار شريفي بودند.
از جمله ي آنان سردار محمدرضا خان پردلي را مي توان نام برد. از فرماندار و بازرس قضايي كه رعايت بي طرفي را نكرده اند به مقامات كشور شكايت مي شود. فرماندار، بازرس قضايي و شوراي شهرستان در جلسه بعدي اعتراض طرفداران شريفي را وارد نمي دانند و رد مي كنند. فرماندار تصميم مي گيرد در اسرع وقت انجمن نظارت را تشكيل دهد و انتخابات را به سود اميرحسين خان خزيمه علم به پايان برساند.
مردم كه از تصميمات مسؤلان دولتي نااميد مي شوند، شروع به شكايت مي كنند. كسبه ي شهر وروستا، مغازه ها را تعطيل مي كنند و عده اي از آنان در تلگرافخانه جمع مي شوند و تلگرامهاي بسياري به نخست وزير، وزارت كشور و حضرت آيت الله كاشاني مخابره مي نمايند.
فرماندار زابل علي رغم شكايات مزبور در تاريخ 8/11/1330 با حضور بازرس قضايي، سي و شش تن از معتمدان محل را كه دو سوم آنان از طرفداران خزيمه علم بودند براي تعيين اعضاي اصلي و علي البدل انجمن نظارت انتخابات دعوت مي كند. حاضران ظاهراً با راي مخفي نجم الدين طباطبايي، سردار نظرخان ايراني، حسين خان ساراني، علي احساني، محمدعلي قلعه نوي، سردار محمدحسين خان نارويي، علي اكبر شيخ زاده، سردار ابراهيم خان پردلي و عباس سلوكي را به سمت عضو اصلي و غلامحسين فيروزكوهي، محمدحسين سعادتي، حسن سالم نراقي، ‌شيخ ابراهيم واعظي،‌ جلال امامي، محمدحسين زاهدي، محمدشريف كرد، حاجي حسن خرازي و علي اكبر كاوه را كه عموماً طرفدار خزيمه علم بودند به عضويت علي البدل انجمن نظارت مركزي انتخاب كردند.
انتخاب اعضاي مذكور شديداً مورد اعتراض طرفداران آيت الله شريفي واقع شد و شكايت كردند كه از پنجاه و سه نفر بيش از بيست و پنج نفر حضور نداشته اند و حتي هفت نفر از طرفداران خزيمه علم نيز غايب بوده اند و همچنين در هنگام انتخاب اعضاي اصلي و علي البدل هم از سي و شش نفر در آن روز بيش از هجده نفر حضور نداشته اند و چون عده ي مزبور كمتر از دو سوم بود انتخابات انجمن نظارت قانوني محسوب نمي شود. فرماندار عملاً و بازرس قضايي كتباً به آنان پاسخ رد مي دهند.
رئيس شهرباني زابل كه در جلسات مزبور حضور داشت روز 10/11/1330 ش. تلگرافي به شماره 854 به شرح زير به شهرباني زاهدان مخابره مينمايد:
«به طوري كه شخصاً در شوراي شهرستان دعوت داشتم و جريان را از نزديك مشاهده نمودم عده اي از رؤساي ادارات كه تازه آمده اند و اشخاص را نمي شناسند من جمله خود اينجانب هيچ گونه راي در مورد انتخاب اعضاي انجمن نداشته ليكن رؤساي ادارات كشاورزي و فرهنگ و دكتر برهاني كاملاً به نفع خزيمه علم فعاليت و با توافق نظر فرماندار و بازرس انتخابات اولاً 108نفر 53 نفر را انتخاب و ثانياً از 53 نفر 32 نفر از طرفداران خزيمه علم انتخاب شدند و در نتيجه عده اقليت كه طرفداران آقاي شريفي مي باشند به هيچ وجه در انتخابات شركت ننموده و در تلگرافخانه به منظور اعتراض متحصن و از روز تحصن تا به حال به عنوان خرابي سيم عرايض آنان به اولياء امور نرسيده و به عناوين مختلف از مخابره تلگراف آنان خودداري مي نمايند، در نتيجه متحصنين فوق العاده عصباني و تباني مأموران فوق الذكر با آنان (كسان خزيمه علم) كاملاً آشكار و هر لحظه بيم حوادثي مي رود، مراتب استحضاراً مبذول و نسبت به حفظ انتظامات پيش بيني هاي لازم به عمل آمده است. ستوان يكم ميناپوري.»
معترضان هنگامي كه از شكايت تلگرافي پانزده هزار كلمه اي خود به مركز نتيجه نمي گيرند، تصميم مي گيرند شش نفر را انتخاب كنند و به عنوان نماينده به تهران اعزام دارند تا شكايات آنان را به اطلاع مقامات دولت برسانند و درخواست اعزام بازرس نمايند و به همين منظور اسماعيل قايمي، حسين تاج محمدي، محمدعلي شفيقي، عباس كلانتري، سيد مرتضي علوي و عباسعلي خراشادي را تعيين و به مركز معرفي مي نمايند. اين نمايندگان در تاريخ 10/11/1330 ش. از زابل حركت مي كنند و به محض ورود به تهران به وزارت كشور مي روند و اظهار مي دارندكه حاضرند بازرساني با خرج خودشان به سيستان اعزام شوند، ولي وزارت كشور به درخواست آنان ترتيب اثر نمي دهد.
حسين تاج محمدي با هواپيما به زابل باز مي گردد و در تلگرافخانه مردم را از نحوه عمل وزارت كشور آگاه مي سازد. سرانجام مردم سيستان، صبرو شكيبايي خويش را از دست مي دهند و قيام مي كنند و از صبح روز 19/11/1330 ش. دفعتاً عده ي زيادي (بيش از ده هزار نفر) از طرفداران شريفي در خيابان ها اجتماع مي كنند. در اين هنگام بين قيام كنندگان و طرفداران خزيمه علم درگيريهاي سختي به وجود مي آيد كه تعدادي از هواداران دو طرف، فرماندار و بازرس قضايي كشته مي شوند. سروان ادبايي فرمانده ي نظامياني كه از فرماندار اجازه تيراندازي به مردم را گرفته بود، ابتدا به سينه كدخداي كرباسك تير مي اندازد و او را مي كشد، سپس به مردم تيرانداري مي نمايد. در اين هنگام جمعيت كم كم متفرق مي شود. براساس گزارش بازرسان اعزامي از مركز، در اين درگيريهاي خونين دوازده نفركشته و بيش از سي نفر زخمي مي شوند.
پس از وصول گزارش به مركز، هيئت وزيران دستور حكومت نظامي را در سيستان صادر مي كنند و سرهنگ پيروزان به حكومت نظامي منصوب مي گردد ،‌سپس در اثر گزارشهايي سرهنگ گل محمدي به جاي او تعيين و بلافاصله پنجاه و شش نفر از جمله آيت الله شريفي و سردار محمدرضاخان پردلي بازداشت مي شوند و تا حدودي آرامش و امنيت در سيستان برقرار مي گردد.12
باقر شهيدي و رضا شريف بازرسان قضايي اعزامي از سوي نخست وزير، ‌چنين گزارش مي دهند: «علت عمده ي وقوع حوادث ناگوار نامبرده بدبختي و بيچارگي توده هاي مردم كشاورز اين سرزمين و عدم رضايت آنان از عمليات مأموران دولتي بخصوص آقاي خزيمه علم است كه به نمايندگي دوره شانزدهم انتخاب شده بود كه به حقوق آنان تجاوز و تعدي مي نمايند و همين عدم رضايت ها باعث گرديده بود كه در موقع مبارزه انتخاباتي تحت تأثير اين تبليغات بروند كه اگر وكيل آنان محلي و سيستاني باشد بموقع خود كليه ي بيچارگي و بدبختيهاي آنان را در نظر گرفته و با سعي و كوشش زياد و علاقمندي حتي الامكان آنان را از اين مصائب نجات دهد. در اين صورت انتظاري كه از نويد آزادي انتخابات داشته و اميدي كه بر آنان غلبه كرده بود كه در اين دوره مي توانند وكيل حقيقي خود را انتخاب نمايند. وقتي مشاهده مي كنند كه با تشكيل انجمن نظارت از طرف فرماندار و بازرس قضايي عملاً خلاف آن همه نداي آزادي ظاهري به هيچ يك از شكايات آنان ترتيب اثر داده نمي شود، احساسات آنان تحريك مي گردد و به طوري كه جريان امر و گزارشهاي رسمي نشان مي دهد اجتماع مردم و مخالفت آنان خصوصي و منحصر به عده ي معدودي نبود بلكه در سراسر سيستان عموميت داشت و چنانچه فرماندار تصميم دولت را مبني بر بي طرفي خود و آزادي انتخابات محترم مي شمرد و افكار و احساسات عمومي را رعايت مي كرد و بازرس قضايي نيز انجام وظيفه مي نمود يقيناً چنين حوادث خونيني پيش آمد نمي كرد.»13
مطبوعات و ماجراي 19 بهمن 1330ش.
پس از حادثه خونين 19 بهمن 1330ش. مطبوعات هر يك به نوعي به شرح ماجرا پرداختند. از جمله مجله ي خواندنيها در شماره 49 سال 12 مورخ 26/11/1330 خود به شرح جزئياتي از حادثه مزبور پرداخت. بنا به دلايلي كه در زير خواهد آمد اين نوشته هاي تحريف شده نه تنها دور از حقيقت مي باشد بلكه سانسور شديد دولت آن زمان را بيان مي كند.
خواندنيها مي نويسد:
«در ناحيه سيستان و بلوچستان ايل ناروئي اقامت دارد. رياست ايل ناروئي از قديم در خانواده ي سردار نظرخان ايراني بود. نظرخان با آقاي خزيمه علم منسوب و پسرخاله پدر آقاي خزيمه علم است. بين سردار محمدرضا پردلي كه در اين دوره كانديد نمايندگي مجلس شوراي ملي بود با آقاي علم مخالف بود و دشمني ديرينه چندين ساله دارند...»14
چنانكه در پيش گفتيم براي نمايندگي دوره ي هفدهم مجلس شوراي ملي آيت الله ابراهيم شريفي كانديداي مردم سيستان بود نه سردار محمدرضاخان پردلي.
همين مجله در جاي ديگر مي گويد:
محمدرضاخان پردلي از كساني است كه در دوره بيست ساله مدتي زنداني بود و در شهريور بيست از زندان آزاد شد، يكبار هم در سال 1326ش. به تهران احضار شد و مدتي در تهران بود به طوري كه مي گويند مشاراليه سوابق زيادي در ادارات انتظامي وزارت كشور و نقاط ديگر دارد. همچنين از كساني بوده كه با كنسول شوروي روابطي داشته و از افراد پر و پا قرص حزب توده بود. پردلي به كمك شاهقلي سرابندي فعاليتهايي كرده و سردار شريفي زابلي كه مسافرخانه اي در زابل دارد، موجبات اين اختلافات انتخاباتي را فراهم كرده است.»15
چنين مطالبي ارتباط مسئولان خواندنيها را با خاندان علم مشخص مي نمايد. مردم آگاه مي دانند كه آنها آب به آسياب چه كساني مي ريخته اند. زيرا سردار محمد رضاخان پردلي از فرزندان رشيد، دلير و سيستان دوست بود و هدف وي اجراي عدالت اجتماعي و پيشرفت مردم سيستان بود نه طرفداري از شوروي. از همه مهمتر اينكه آيت الله شريفي از علما و فضلاي طراز اول كشور و سيستان و حافظ منافع مردم مظلوم و رنج ديده ي سيستان بود. وي به تدريس و ارشاد مردم مي پرداخت و صاحب مسافرخانه اي در سيستان نبود؛ و سرداران سيستان و بلوچستان از ميان خانهاي منطقه بوده اند كه به لقب سرداري مفتخر مي شدند.

سیستان...
ما را در سایت سیستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فرهاد sestan11 بازدید : 129 تاريخ : شنبه 12 بهمن 1392 ساعت: 17:03